دلنوشته ژاله



 


 



قصه کودکانه ها براي کودکان خردسال فقط يک محرک رواني و شنيداري نيستند، بلکه کارکردهاي فراواني براي اين گروه از کودکان دارند


اکثر ما در کودکي ها ي خود روزهايي را به ياد مي آوريم که بزرگترها براي سرگرم کردن و يا کوتاه نمودن شب هاي بلند زمستان با قصه، مثل و چيستان اعضاي خانواده را گرد هم مي آوردند و لحظات استثنايي و دلپذيري را در پس اين داستانهاي راز گونه و پر معنا فراهم مي کردند لحظاتي که تا کنون در ياد و خاطره باقي مانده است.
نويسندگان حوزه کودک و نوجوان هم چنين روانشناسان رشد بر اين عقيده هم راي هستند که قصه-ها براي کودکان خردسال فقط يک محرک رواني و شنيداري نيستند، بلکه کارکردهاي فراواني براي اين گروه از کودکان دارند .
کودکان از طريق قصه ها با محيط پيرامون خود آشنا ميشوند. هر قصه اي ميتواند فضايي را به وجود بياورد که کودکان هنگام رويارويي با نمونه هاي واقعي، رفتار و واکنش مناسبي را از خود نشان دهند.


قصه ها به کودکان ياري مي رسانند تا ارتباط ها را درک کنند رابطه اي که بين شخصيت هاي يک قصه وجود دارد، مي تواند به کودک ياري برساند که خود چگونه اين موارد را در زندگي رعايت کند.


 


 


موضوع مهم ديگر که تاثيرزيادي بر فرايند اجتماعي شدن کودک دارد اين است که قصه ها پيامها و ارزش هايي را به مخاطب خود منتقل مي کنند کودک در اثر شنيدن، تکرار شنيدن و حتي فکر کردن به قصه ميتواند اين پيامها را جذب کند و ارزشهاي خانوادگي، اجتماعي و انساني را بگيرد.غيرمستقيم بودن اين پيامها موجب ميشود که براي کودک دلنشين تر، جذاب تر و دوستداشتني تر شود


 


هم چنين قصه ها قدرت تمرکز و دقت کودکان را افزايش ميدهند .کودکان در اثر شنيدن اين توانايي را به دست مي آورند تا بتوانند شنيدن فعال را تجربه کنند. آنها حتي براي اينکه بتوانند ماجرا را دنبال کنند، ضروري است که دقت و تمرکز لازم را براي خوب شنيدن تمرين کنند.


براي منظم شدن و فعال شدن کودکان در امور هم قصه گويي يک آموزش جذاب است قصه ها مي توانند به کودکان ياد بدهند که چگونه روي کار تمرکز کنند و با دقت آن کار را پيش ببرند.


در عين حال قصه هاي کودکانه موجب ميشوند تا کودکان بتوانند با گسترهاي از کلمه ها آشنا شوند. کلمه هايي که ممکن است در گفتگوي  روزانه هيچ وقت مورد استفاده قرار نگيرند همچنين قصه ها موجب مي شوند تا کودکان با تجربه ها، احساسها، عواطف و شيو ههاي نگرش بزرگترها آشنا شوند.


کودکان از آن جا که هنوز تجربه گستردهاي در شناخت دنيا ندارند، سعي مي کنند که با ارتباط دادن بين آموخته هاي قبلي و موضوعهاي جديد به تعادل ذهن خود کمک کنند. اين روند معمولا با تخيل کودک عجين ميشود و او را ياري ميکند که با منطق خود به کشف و شناخت دنيا اقدام کند و بر اساس چنين روندي است که از قصه هاي تخيلي لذت مي برند و از آنها بهره برداري ميکنند.
کارکردها و ارزش هاي قصه ها به مراتب بيشتر از آن است که بخواهد به همين چند مورد خلاصه شود. اما همين موارد با ارزش ميتواند دلايل مهمي باشد که بتوان از طريق قصه ها به رشد عاطفي، اجتماعي، کلامي و ذهني کودک ياري نمود.


قبل از گفتن هرچيزي بگذاريد چند تا سنگ را وا بکنم. تازه‌کار يعني آدمي که هنوز جرات ندارد توي فرم‌ِ بانک يا يک‌جايي که قرار است شغلش را بگويد بنويسد نويسنده. يعني هنوز از اين راه پول درنمي‌آورد


دوم ‌که نوشتن دستورالعملِ نصبِ آبگرم‌کن نيست که از روي دستوالعمل بشود نويسنده شد. اين‌ها همه پيشنهاد است


سوم، اين نوشته و هرچيزي شبيه اين که هرکسي بنويسد ارزش علمي ندارد، يعني امتحان شده قابل اثبات و قابلِ درس دادن نيست. اساسن فقط راه‌حل‌هاي شخصيِ آدم ها است


 


 


چيزي براي گفتن


نوشتن از جايي شروع مي شود که آدم چيزي براي گفتن داشته باشد. اين جمله‌ي بديهي با گذاره‌هاي مشخص آن‌قدرها هم ساده نيست. نويسنده‌هاي حرفه‌اي (به معناي کسي که از راه نوشتنِ خلاق پول درمي‌‌آورد) زيادي هستند که چيزي براي گفتن ندارند، آن‌ها مي‌نويسند چون کارِ ديگري بلد نيستند. گاهي مي‌فهمند چيزي براي گفتن ندارند و از شگرد‌هاي نويسندگي براي پيشبرد قصه کودکانه استفاده مي‌کنند که نوشته‌شان را سرپا نگه‌دارد، يا نمي‌فهمند چيزي براي گفتن ندارند و چون نمي‌فهمند از آن شگردها هم استفاده نمي‌کنند و چيزهاي پرتِ نامربوطي مي‌نويسند. بنابراين سهل است که يک نويسنده‌ي تازه‌کار بدونِ اين‌که چيزي براي گفتن داشته باشد شروع کند به نوشتن


اما اين چيزِ جادويي چه‌جور چيزي است؟ راستش هيچ نمي‌دانم. اين چيز مي‌تواند يک تصوير باشد، صحنه‌اي از زندگي آدم‌هاي واقعي، تکه گزارش مستندي باشد از نهنگ‌هايي که خودشان را به ساحل انداخته‌اند يا حرف‌هاي دو آدمِ گذري در خيابان. اين‌ چيز هر چيزي دور و برِ نويسنده است، يک تصوير، يک رويا، تکه‌اي از يک تابلو ولي واقعن بايد باشد، بدون آن نمي‌شود نوشت


اين چيز نقطه‌ي مرکزي داستان شما است و باقيِ چيزها دورِ آن تنيده مي‌شود البته اين فعلِ تنيدن و نقطه‌ي مرکزي معني‌اش اين نيست که مهم‌ترين تکه از داستان است يا بعدن در بازنويسي‌ها حتمن بايد سرِ جايش بماند. اين چيز مي‌شود دور انداخته شود در پيش‌داستان بيايد، کم‌رنگ شود اما حتمن بايد باشد


اين چيز از دو منبعِ متفاوت اما متصل به هم بيرون مي‌آيد. توده‌ي احساساتي و انباشتگي تصويري داستاني. توده‌ي احساساتي همه‌ي تجربه‌هاي دستِ اولِ نويسنده است، همه‌ي چيزهايي که با حواسش درک کرده حتا تجربه‌هاي عرفاني و لاهوتي که قابل درک با حواس نيست اما بر او گذشته. معمولن در نويسنده‌هاي تازه‌کار اين منبع بزرگ است و از اين‌جاشان چيزها را پيدا مي‌کنند. انباشتگي تصويري داستاني تجربه‌هاي دستِ دومِ نويسنده است، چيزهايي که خوانده و شنيده و ديده. شخصيتِ يک فيلم مي‌تواند يک چيز بسازد، شکلِ روايت يک داستان يک چيز و گفت‌وگوهاي شخصيت‌هاي يک تآتر يک چيز. معمولن در نويسنده‌هاي تازه‌کار اين منبع کوچک است و از اين‌جا چيزها را پيدا مي‌کنند


چرا فرقي بين اين دو منبع بزرگ و کوچک در نويسندگان تازه‌کار نيست؟ چون آن‌ها هنوز شيرِ اتصال اين دو منبع را باز نکرده‌اند. نويسندگان تازه‌کار توده‌ي احساساتي بزرگي دارند، همه‌شان تجربه‌هاي يکه‌اي را از سرگذارنده‌اند که نوشتن هر يکي‌شان آن‌ها را نويسنده‌ي بزرگي مي‌کند اما آن‌ها چيزهاي کمي خوانده‌اند، فيلم‌هاي کمي ديده‌اند و کم به تآتر رفته‌اند، تقصيري ندارند آن‌ها تازه‌کارند اما اگر اين شير را باز کنند طبق‌ِ قانونِ ظروفِ مرتبطه سطح اين دو منبعِ نوشتن يکي مي‌شود


به مرور انباشتگي تصويري داستاني در نويسنده بزرگ مي‌شود تا جايي که از توده‌ي احساساتي او هم بزرگ‌تر مي‌شود، اگر نويسنده هنوز شير اتصال را باز نکرده باشد، اندام بيش از اندازه‌ بزرگي از تجربه‌هاي مجازي دارد. اندام نامتقارني که نوشته‌هاش را تصنعي مي‌کند، او با اين‌که زياد خوانده و ديده و شنيده هنوز تازه‌کار است


نويسنده‌ي حرفه‌اي بينِ اين دو منبعِ نوشتن تعادلي برقرار کرده که بنا به نياز از هرکدام استفاده مي‌کند. گاهي چيزهايي را از يکي از منبع‌ها برمي‌دارد و با چيزهايي از منبع ديگر قاطي مي‌کند. هرجوري که از اين‌ها استفاده کند فرقي نمي‌کند، رازِ کوچکِ نويسنده‌ي حرفه‌اي، تعادل اين منابعِ نوشتن است


فرقي نمي‌کند آن چيز را از کجا برداشته‌ايد تا چيزي براي گفتن نداريد، ننويسيد


ناتواني‌هاي نوشتن


بعد از اين‌که چيزي براي گفتن داشتيد مهم‌ترين‌کار اين است که بدانيد آن چيز در چه قالبي مي‌گنجد. گاهي ما چيزِ بسيار درخشاني داريم، الماسي که عمرمان را صرفِ پيدا کردنش کرده‌ايم اما اين چيز در قالبِ نوشتني که بلديم نمي‌درخشد. بلديم شعر بگوييم اين چيز تراشِ داستان مي‌خواهد، بلديم فيلم‌نامه بنويسم اين چيز در قالبِ نمايش‌نامه درخشان مي‌شود. راه‌حل اين نيست که ما همه‌ي قالب‌هاي نوشتن را به کمال بشناسيم، اين‌کار بيشتر از يکي دو عمر مي‌خواهد، راهِ حلِ عملي اين است که ناتواني‌هاي خودمان و قالبِ نوشتن‌مان را بشناسيم


براي نوشتنِ شعر بايد زندگي شاعرانه داشت، روحي متلاطم، خانواده‌اي ثروت‌مند يا توانِ زندگي فقيرانه. به قول ماياکوفسکي شعر شغلي بيست و چهار ساعته است. با اين شغلِ تمام وقت ديگر نمي‌شود سرپرست کارگاهِ عمراني بود يا دندان‌پزشک


داستان‌ِکوتاه در يک نشست نوشته مي‌‌شود و در يک نشست خوانده مي‌‌شود. اين تعريف دايره‌المعارفي تعريف گول‌زننده‌اي است. داستان کوتاه نوشتن همه‌ي دردسرهاي داستانِ بلند نوشتن را دارد بي‌آن‌که محاسنش را داشته باشد. داستان‌کوتاه شخصيت‌ دارد، ماجرا دارد، براي نوشتنش بايد همه‌ي شگردهاي داستان‌نويسي را بلد بود، بايد تعليقي در داستان داشت، نمي‌شود تا ابد داستانِ مردهاي بدونيِ اسمي را نوشت که جلوي زنِ بدونِ اسمي در کافه‌اي سيگار مي‌کشند و قهوه مي‌خورند و جمله‌هاي بي‌ربط مي‌گويند. براي نوشتنِ داستانِ کوتاه بايد بتوانيد لحظه‌اي از زندگي را نگه‌داريد و با چيزي شبيه تکنيکي که در فيلمِ ماتريکس استفاده شده دورِ صحنه بچرخيد. اگر به اندازه‌ي کافي به جزئيات دور و برتان توجه نداريد، اگر حوصله‌ي شرحِ حوادثِ ساده را نداريد و فکر مي‌کنيد بايد داستان‌هايي تعريف کنيد که شخصيتِ داستان‌تان جنب‌وجوشِ بيشتري داشته باشد، داستان کوتاه نوشتن خيلي راضي‌تان نمي‌کند


رمان‌نويس بايد عادت‌هاي منظمِ نوشتن و پيوستار فکري داشته باشد. يعني اگر آدم کم حوصله‌اي هستيد اصلن رمان قالب خوبي نيست مگر اين که بخواهيد از اين اداها دربياويد که کوتاه‌ترين رمانِ جهان را نوشته‌ايد مثلن در دو خط. شخصيت‌هاي رمان معمولن در بسترِ زماني طولاني زندگي، ماجراهاي متفاوتي را از سر مي‌گذرانند، رمان‌نويس بايد بتوانيد براي اين زمان طولاني و مکانِ احيانن متعدد منطقي بتراشد. اگر نمي‌توانيد پدرتان را متقاعد کنيد براي‌تان لپ‌تاب بخرد، سراغِ رمان نرويد


نمايش‌نامه‌نويس بايد زبانِ گفت‌وگو را بشناسد، بداند آدم‌ها کي حرف مي‌زنند کي سکوت مي‌کنند و از همه مهم‌تر بداند چه‌طور با کلام مي‌شود بر طرفِ مقابل تاثير گذاشت. اگر آدم‌ِ درون‌گرايي هستيد و از تاثير گذاشتن برآدم‌ها با کلام‌تان لذت نمي‌بريد اين قالبِ نوشتن خيلي مناسب‌تان نيست


فيلم‌نامه‌نويس بايد جز گفت‌وگو‌نويسي، صحنه پردازِ خوبي باشد. بتواند بين درون‌گرايي شخصيت‌ و رفتار بيروني اولويت را به برون‌گرايي بدهد، چرا که شخصيت‌هاي فيلم در بسياري موارد از بيانِ درونيات‌شان عاجزند مگر اين‌که از آن با کسي حرف بزنند يا يک صداي دورني بگويد چه فکر مي‌کنند. از همه مهم‌تر فيلم‌نامه‌نويس بايد بتواند آدم‌هايي را که در مراحلِ بعد روي نوشته‌اش کار مي‌کنند تحمل کند. کارگردان، بازي‌گر، تدوين‌گر همه روي روند شخصيت‌پردازي و ماجراها تاثير دارند. اگر آدمِ منعطفي نيستيد، فيلم‌نامه‌نويسي واقعن عذاب‌آور است و هيچ به پولي که بابت نوشته‌تان مي‌دهند نمي‌ارزد


قبل از هر کاري مطمئن شويد چيزي که پيدا کرده‌ايد واقعن به دردِ نوشتنِ داستانِ کوتاه مي‌خورد


طرح، الگويي براي تخطي


در بسيار از کلاس‌هاي داستان‌نويسي به درست بر نوشتنِ طرح براي داستانِ کوتاه اصرار مي‌شود. مي‌گويم به درست چون داشتنِ الگويي براي اين‌که بدانيم چه‌ها را نبايد نوشت اامي است. از اين‌جا ديگر راه ما و کلاس‌هاي داستان‌نويسي از هم جدا مي‌شود. ايده‌ي نوشتنِ مو به مو از روي طرح بيشتر به دردِ نوشتنِ فيلم‌نامه يا رمان مي‌خورد. شخصيتِ يک داستانِ کوتاه مي‌تواند به آني از دنياي خيال‌وارش وارد دنيايي عيني شود و نوشتنِ داستان براساس طرح اين خاصيتِ ذهني عيني شخصيت‌هاي داستان را از آن مي‌گيرد. همين‌طور در بسياري وقت‌ها اصلن ماجرايي در کار نيست که براساس آن طرح بنويسيم، يک آدمي يک‌جا نشسته به چيزي در گذشته فکر مي‌کند و داستان فقط فکر کردن به همان گذشته است، پس طرح داستان به چه‌کاري مي‌‌آيد. مهم‌ترين فايده‌ي طرح اين است که تقريبن ته و سرِ چيزي را که مي‌نويسيم مي‌دانيم. مثلن مي‌دانيم يک سرباز آمريکايي بوده که دختر نوجواني را در انگليس ديده و برايش نامه مي‌نويسد (با عشق و نکبت به ازمه، سلينجر) يا مردي که کارش پيداکردن زن براي مردهاي جواني است که قصدِ ازدواج دارند، براي خاخام جواني دنبال زن مي‌گردد و خاخام عاشقِ دخترِ خودِ مردِ ميانجي مي‌شود (چليک معجزه، مالامود) يا مردي به علتِ ورشکستگي از همسايه‌‌اش ي مي‌کند و بعد سعي مي‌کند پول را برگرداند (سارق حومه‌ي شيدي هيل، چيور) احتمالن مي‌شود به اين نوشته‌هاي يک خطي گفت طرحِ داستان. البته بعضي اوقات به اين طرح‌ها زمان و مکان را هم اضافه مي‌کنند تا جزئيات روشن‌تري داشته باشد. سرباز امريکايي در جريانِ جنگِ جهاني دوم دختر را ديده. مردِ زن‌ياب در نيويورک دهه‌ي پنجاه براي خاخام دنبالِ زن مي‌گردد. مردِ ورشکسته در حومه‌ي نيويورک در دهه‌ي شصت زندگي مي‌کند. همه‌ي اين زمان مکان‌ها که به آن خط اوليه اضافه مي‌شوند بنياد الگويي را مي‌ريزند که مي‌تواند تخطي‌هاي بعدي نويسنده را بسازد


افزايش کنش و بهبود روابط ميان فردي با کودک


شنوايي يکي از حواس پنجگانه است که در هنگام کودکي کارايي بسيار برجسته‌اي دارد. هنگامي که براي کودک داستان کودکانه مي‌گوييد حس شنوايي او را درگير مي‌کنيد. کودک دوست دارد با پدر و مادرش کنش و تعامل داشته باشد. داستان‌هاي پيش از خواب به بهبود روابط ميان‌فردي کودک و پدر و مادر مي‌انجامد. احساس صميميت و همدلي کودک و والدينش را بهبود مي‌بخشد. به کودک نشان مي‌دهد که براي خانواده‌اش اهميت دارد و براي او حتي پيش از خوابيدنش وقت مي‌گذارند. پدر و مادر با داستان گفتن براي کودک از کودکشان حمايت عاطفي مي‌کنند و کودک به خوبي اين حمايت را درک مي‌کند.


سخن گفتن با کودک به صورت غيرمستقيم


گاهي نمي‌توانيم درباره‌ي برخي از مسائل به صورت مستقيم با کودک سخن بگوييم. در چنين شرايطي داستان کودکانه گفتن مي‌تواند ابزاري براي انتقال حرف‌هايمان به کودک باشد. فرض کنيد کودک به بهداشت فردي اهميت نمي‌دهد والدين مي‌توانند داستاني با موضوع بهداشت و تميزي براي کودک بگويند تا از او بخواهند به بهداشت فردي اهميت دهد.


بهبود توانايي تخيل و خيال پردازي


داستان گفتن براي کودک به بارور شدن توانايي تخيل کودک کمک مي‌کند. کودک با شنيدن داستان به تصويرسازي ذهني و تجسم آن‌چه مي‌شنود دست مي‌زند. توانايي تخيل و خيال‌پردازي در کودک به رشد توانايي‌هاي ذهني کودک مي‌انجامد. پس والدين با کتاب خواندن و داستان گفتن براي کودک، به بهبود توانايي تخيل و رشد توانايي‌هاي ذهني کودک کمک مي‌کنند.


کاهش بي‌خوابي کودک


با داستان گفتن براي کودک مي‌توانيم استرس و ناراحتي‌هايي که در روز دچارشان شده است را برطرف کنيم. هنگامي که کودک از نظر فکري و رواني آرام شود مي‌تواند خوابي آسان‌تر و باکيفيت‌تر داشته باشد. داستان گفتن پيش از خواب زمينه را براي خواب بهتر کودک فراهم مي‌کند.


رشد اخلاقي کودک


داستان‌هايي که براي کودک گفته مي‌شود او را با اخلاق و اصول اخلاقي آشنا مي‌کند. داستان‌ها مي‌توانند به رشد اخلاقي کودک کمک کنند. پيش‌تر درباره‌ي ديدگاه رشد اخلاقي کلبرگ سخن گفتم؛ مي‌دانيم رشد اخلاقي از ديدگاه کلبرگ مرحله‌اي است. داستان‌هايي که  نيازمند نتيجه‌گيري شنونده هستند به رشد اخلاقي کودک کمک مي‌کنند.


قصه کودکانه گفتن براي کودک را فراموش نکنيد.


قصه گفتن و کتاب خواندن پيش از خواب براي کودکان را جدي بگيريد. قصه گفتن تنها 10 دقيقه از وقت شما را خواهد گرفت که زماني اندک است. اما به ياد داشته باشيد همين زمان اندک مي‌تواند به بهبود رشد رواني کودک بيانجامد. به جاي آن‌که براي کودک قصه‌اي صوتي خريداري کنيد خودتان برايش قصه بگوييد. هيچ صدايي جايگزين صداي پدر و مادر نمي‌شود. کودک دوست دارد قصه را از زبان شما بشنود تا آرام بگيرد و بداند که دوستش داريد. به ياد بسپاريد که سبک زندگي شما در آينده‌ي کودکتان موثر است.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

انواع پروژه فایل اکی 2 شورای دانش آموزی دبستان مدرس neghanb زیست شناسی دبیرستان Beautifulmind_0 نویسنده ی کوچک fanostvector وبلاگ روانشناسی عسل تکسو